نوروز، جشن جهانی
نجم کاويانی نجم کاويانی

پس از سال‌ها تلاش نوروزباوران سرانجام مجمع عمومی سازمان ملل متحد در آستانه‌ی پایان هزارمین سال سرایش شاهنامه، در نشست چهارم حوت (اسفندماه) ١٣٨٨ خورشيدی برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ ميلادی با تصويب قطعنامه‌ی با اتفاق آرا روز بيست و يکم مارس، روز نخست سال خورشيدی را به‌ عنوان "روز بين‌المللى نوروز" به‌ رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد.

نوروز (Nowruz)، در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، جشنی با پيشنه‌ی بیش از ۳ هزار سال که امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن می‌گیرند، توصیف شده‌است. در اين سند از نوروز به عنوان پيونددهنده‌‌‌‌ زندگی با طبيعت ياد شده و سازمان ملل متحد از اعضای خويش خواستار برنامه‌ريزی در راستای پاسداری از نوروز گرديده است.

پيش از اين تصميم، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (يونسکو) جشن نوروز را در تاريخ هشتم ميزان (مهرماه) ١٣٨٨ خورشيدی برابر با ٣۰ سپتامبر ٢٠٠۹ ميلادي به‌ عنوان ميراث معنوی جهانی، ثبت کرده بود.

ثبت جشن نوروز توسط سازمان ملل متحد در فهرست جشن‌های ماندگار جهاني، تأکيد است بر ارزش‌های جهانی، انسانی و صلح‌آميز اين جشن. بزرگداشت نوروز در واقعيت بزرگداشتی است از تاریخ و ارزش‌های تمدن‌های درخشان بشری که در درازنای سده‌‌ها ارزش‌های انسانی را از نسلی به نسلی انتقال دادند.

 امروز برخی از شهرهای اروپا، امريکا و کانادا نوروز را به‌ رسميت شناخته و آنرا در چهارچوب برنامه‌های ويژه برگزار می‌کنند و شماری از رهبران کشورها و نهادها به مناسبت نوروز پيام‌های نوروزی می‌فرستند. امروز از برکت تکنولوژی پيشرفته، صدها ترانه و سرود، موزيک و فيلم، شعر و مقاله در اينترنت، يوتيوب و فيس بوک در رابطه به نوروز قابل دسترسی است، رسانه‌های جهانی برنامه‌های ويژه‌ی نوروزی پخش می‌کنند که اين همه نيز به جهانی شدن نوروز مدد بيشتر می‌رساند و موجب تقويت بيشتر همگرايي ملت‌هاي منطقه می‌شود.

جغرافيای نـوروز گسـترده‌ است و امروز شامل کشورهای زيادی می‌شود. نوروز در افغـانسـتان، ايـران، تـاجـيکسـتان، ازبکـسـتان، قيـرقـيزسـتان، قـزاقسـتان، ترکـمنسـتان، آذربـايـجان، مناطق کـردنشـين تـرکيه، عـراق و ســوريه، بخـش‌هـايی از پـاکسـتان و هنــدوستان ... بـه عـنوان جشـن آغاز بـهــار بـرگـزار می‌شـود. هم‌چنين مهــاجران و پناهـندگان ايـن سـرزمين‌هــا که از بـد حادثه کشـورشـان را ترک گـفته‌اند و در چهــار گوشـه‌ی جهــان پناه برده‌اند، نـوروز را گـهگـاه بـا برنامه‌‌هــا و بـزم‌هــای مـشـترک گـرامی می‌دارند و آن را فرصتی می‌دانـند برای هـم سـويی و بـازيافـتن يک‌ديگــر.

آيـين نـوروزی در پهـنه‌ی وسـيع سـرزمـين‌هــای ياد‌شــده پيشنه‌ی ديرينه داشـته و ريـشـه در ژرفای روان و زنـدگـی مـردمـان ايـن خـطه دارد. الـبته آيـين نـوروزی در هر مرزوبوم بـا ويـژگـی‌هــا و بـاورهــای بومی آميخته شــده اسـت که قطعاً رنگ و بوی ويژه‌ی بـه آن داده اسـت و مسـلمـا ايـن امر بـه غنا و زيبـايی نـوروز افزوده اســت.

نـوروزبـاوران، در همه سـرزمـين‌هــای ياد‌شــده جشـن نـوروز را در همه پيچ و خم‌های تـاريـخ هرگز فراموش نکـردنـد، آنــرا در ميان توفانی از رويداد‌ها پاسـداری کـردنـد و شـاداب‌تر بـه نسـل‌هــای بعـدی سـپردند. نـوروز از اندک جـشـن‌هــای بـاسـتانی پيش از دوران اسـلام اسـت که تا امروز بـا پوشش گسـترده‌‌ی منطـقه‌ی زنده و پرمـايه بـه جا مـانده اسـت و يکی از ويـژگی‌هـای آن تقويت همـبسـتگی و يگانگی، سازگاری زندگی با طبیعت اسـت.

پيوند انسـان بـا طـبـيعت، رمز پايداری و راز مـاندگاری نـوروز اسـت. انسـان، بـا پايان يافتن شـب‌هــای سـرد و دلـگير زمسـتان و آمدن بـهــار زنگارهــای کـهنه را از قلب و انديشـه بر می‌کند و بـا حركت نمـادين "خانه تكانی" بـا طـبـيعت همگام می‌شـود و اين پيوند در شـعـر و ادبيـات سـرزمـين ما بازتـاب گـسـترده دارد.

نـوروز، روز آفرينش طـبـيعـت هـر چـند بـار به ناخواسته کـم رنگ شـده ولی هـيچ‌گـاه فـرامـوش نگرديد. ايـن جشـن شـادمـانه بـا آغاز بـهــار، آغاز فـصل کـاشـت هـم‌زمـان اسـت و درازی شـب و روز بـا هـم برابر مـی‌شـــود.

داشـتن و برپايی روزهــای شـادمـانه و زيسـتن در کنار طـبـيعـت به ‌ويژه برای مردم مـا که بـه حـد کافی روزهــای غمگين دارند و سـال‌ها اسـت که خنده برلب آنهــا نه نشـسـته اسـت، چه خوش‌بختی بزرگی اسـت. نوروز پيام‌آور شـادی و اميد اسـت و خنده بر لب انسـان می‌نشـاند. اميد برآن اسـت که کفه‌ی شـادی و خنده بر کفه‌ی اندوه و سـوگواری سـنگينی کند، گرد و غبـار غم و افسـردگی از روان مردم ما زدوده شــود.

نـوروز نشـانـه‌ی از پيکـار نـور و ظـلمت، نمـاد آفـرينـيـش مجـدد طـبـيعت، رسـتاخـيز بهـار، مـژده‌ی شـکـوفه و بـاران، جـشـن تکـابـو و کـار، پيـا‌م آور هـم‌دلـی و همـبستـگی، سـمـبل هـويت فـرهـنگـی و حمـاسـه‌ی مـلی اسـت که در ژرفـای روان انسـان جـامعـه‌ی ما رخـنه کـرده اسـت و در برابر همه تند بادهای فرهنگ‌بـرانـدازانه و کيـنه‌تـوزانـه اسـتوار پا برجا مانده اسـت. بـرپايی و تلاش در امر زنده نگهداشــتن و شگوفايی هرچه بيشتر نوروز بخـش از مبارزه برای ماندگاری و رشـد فرهنگ ملی مردمان ماسـت. نوروز پيوند دهنده‌ی امروز و ديروز مردمان ماست.

بـه بـاور نگـارنده شـايد هيـچ روز و جشن بـه اندازه‌ی نـوروز شـادی‌آفرين و شـورانگـيز، نـويد بخش و آموزنده، گـسـترده و هـمگـانـی نبـاشــد.

 

سخن فرجامين:

چـه زيـبا و گــورا اسـت که نـوروز، به هـمـت و تلاش نـوروز بـاوران و اهـل نـظر و سـياسـت بـه بزرگ‌ترين رويداد تـقويـم سـالانه‌ی كشـور ما بدل شــود و در جهان هرچه بيشتر جايگاه‌ی بايسته و شايسته‌ی ‌بـيابد.

بـه بـاور نگارنده می‌توان در ايـن راستا برخی گام‌ها را از همـين حالا برداشــت:

اول اينکه: برگ برگ تـاريـخ گواه اسـت که مردمان مـا (از هر تيره و تبار) نـوروز را از سـاليان درازی بـه عـنوان جشـن بـاسـتانی و مردمی، ميهنی وهمگـانی برگزار می‌کـنند، امـا دريغا که نگهداری و پشتيبانی قانـونی از نـوروز در هيچ قانـون افغانسـتان بـه عـنوان جشـن ملی مطرح و ثبت نشــده اسـت.

دوم اينکه در افغانسـتان به مناسـبت جشن نوروز باسـتانی يک روز تعطيل رسـمی اسـت که اندک به نـظر مـی‌رســد. (در حاليکه در ايران پيش از يک هفته، در تاجيکسـتان سـه روز، در آذربايجان دو روز، ... به مناسـبت عـيـد نوروز تعــطيل عمومی اسـت.)

سـوم اينکه: نـوروز در حـاليکه جغـرافيای بـزرگی را می‌پـوشــاند امـا هنـوز "اطلـس جغـرافـيای نـوروز"  نداريم و يا نگارنده آنــرا نديده اسـت. بـاور برايـن اسـت که برپايی مـوزيم نـوروز در سـطح ملی و بين‌المللی، تنظيم وترتيب اطلـس نـوروز يکی از راه‌هــای ممکن و مناسـب نگهداری ايـن گنجينه‌ی تـاريـخ شـفايی و ميراث بزرگ فـرهـنگـی و معـنـوی در قلمرو نوروز اســـت.

چهارم اينکه: بـازنـگری و بـازانـديشی بـر آيـين و آداب نـوروزی نياز حال و آيـنده اسـت. از ايـن رو مفيد اسـت که نگـاهی تازه انســان‌شـناخـتی بر اســطوره‌شـناسی نـوروز افگـند و در زمينه‌ی پـيشيـنه و ريـشـه، آداب و آيـين نـوروزی و تاثـيرات آن بـه روان و فرهنگ جامعه پژوهـش و مطالعات تازه را انجام داد. اميد برايـن اسـت که به همت و تلاش پـژوهـشـگـران و جامعه‌شـناسـان در حوزه‌هــای بـالا بـا اسـتفاده از متون معـتبر تـاريـخی و پژوهـش‌هـای ميدانی مطالعات و بررسی هــای تازه انجام يابد.

پنجم اينکه: بـرگـزاری بـزم شـعـر، داسـتان، طنـز، پـژوهـش و نمـايشـگاه‌ی نقاشـی، فـيلم، عکـس، کارهــای دسـتی ... پيش از همه توسط نهادهای فرهنگی در ميان کشورهای منطقه از جمله ميان سه کشور فارسی‌زبان همراه بـا پيش‌کش کردن جايزه‌هــای نـوروزی بـه بـهترين‌هــا، از يکـسـو ظرفيت و توانايی پديده‌ی طبيعی ـ انسـانی نـوروز را نمـايان می‌سـازد و از سـوی ديگر موجب شـگوفايی و درخشـش هويت فـرهـنگـی و معـنـوی مردمان مـا می‌کــردد.

ششم اينکه: تقويت هرچه فزاينده‌ی تلاش مشترک همه نوروزباوران در راستای آگاهی دادن هرچه بيشتر به جامعه جهانی در رابطه به نوروز.

 

بهاران ۱۳۹۰ خـجـسته باد!

 

حوت (اسـفنـد) ۱۳٨۹ خورشيدی.

مـارس ۲۰۱۱ ميلادی.


March 20th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي